اعیان ثابته در روایات
در مطالعه کتب روائی انسان به موارد بسیاری از روایات اهل بیت علیهم السلام بر میخورد که در غیر از عرفان اسلامی، در هیچ مکتب کلامی و فلسفی برای آن تفسیری وجود ندارد و از قضا تفاسیر موجود در عرفان اسلامی، علی رغم اینکه ذاتا ناظر به این روایات نیست و در مرحله اول شکلگیری مباحث عرفانی، این روایات مد نظر عذفا نبوده و عمدةً عارفان بزرگ مسلمان بر اساس کشف شخصی خود آن مباحث را پایه نهادهاند،ولی کمال سازگاری و تطابق را با آنچه در روایات شیعی آمده دارد.
از جمله، مبحث اعیان ثابته را میتوان نام برد که در زبان عرفا به یک اعتبار مخلوق الهی بوده و اضافه اشراقیهای به ذات است و به یک اعتبار قبل از خلقت مخلوقات بوده و در حریم ذات الهی محسوب میشود و هنوز وجود خارجی (به اصطلاح عرفانی) نیافته است.
در روایات مبارک اهل بیت علیهم السلام نیز به تعابیری متناسب با این مسأله برمیخوریم که برخی تطابق تام با اعیان ثابته عرفانی دارد و در برخی اعیان ثابته از بهترین تفاسیر آن میباشد؛ مانند روایات خلقت نوریه و خلقت در اظله که در ابواب مختلف ذکر شده است.
یکی از روایات بسیار سازگار در این موضوع این روایت است که مرحوم مجلسی در بحار از مروج الذهب نقل میکند:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهم السلام «قَالَ: إِنَّ اللَّهَ حِينَ شَاءَ تَقْدِيرَ الْخَلِيقَةِ وَ ذَرْءَ الْبَرِيَّةِ وَ إِبْدَاعَ الْمُبْدَعَاتِ نَصَبَ الْخَلْقَ فِي صُوَرٍ كَالْهَبَاءِ قَبْلَ دَحْوِ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ السَّمَاءَ وَ هُوَ فِي انْفِرَادِ مَلَكُوتِهِ وَ تَوَحُّدِ جَبَرُوتِهِ فَأَتَاحَ نُوراً مِنْ نُورِهِ فَلَمَعَ وَ قَبَساً مِنْ ضِيَائِهِ فَسَطَعَ ثُمَّ اجْتَمَعَ النُّورُ فِي وَسَطِ تِلْكَ الصُّوَرِ الْخَفِيَّةِ فَوَافَقَ ذَلِكَ صُورَةَ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ مِنْ قَائِلٍ أَنْتَ الْمُخْتَارُ الْمُنْتَخَبُ وَ عِنْدَكَ أَسْتَوْدِعُ نُورِي وَ كُنُوزَ هِدَايَتِي وَ مِنْ أَجْلِكَ أُسَطِّحُ الْبَطْحَاءَ وَ أَرْفَعُ السَّمَاءَ وَ أَمْزِجُ الْمَاءَ وَ أَجْعَلُ الثَّوَابَ وَ الْعَذَابَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ أَنْصِبُ أَهْلَ بَيْتِكَ بِالْهِدَايَة (بحار الأنوار، ج54، ص212 و 213)
در این روایت گذشته از آنکه اشاره به خلقت عالم جهت وجود حضرت ختمی مرتبت شده که از مباحث عالی عرفانی است این تعبیر قابل توجه است که میفرماید: خداوند قبل از خلق آسمان و زمین وقتی میخواست مخلوقات را خلق بفرماید ابتدا ایشان را در صوری مانند هباء (که اصطلاحی است که در عرفان از آن به تفصیل بحث میشود ) یا مانند هیئات قرار داد، در حالی که در انفراد ملکوت خود و توحد جبروتش بود (یعنی زمانی که هنوز غیری برای او نبود).
یعنی در این روایت اولا مرحله قبل از خلق خلیقه و ذرء بریه را خلق صور ایشان قرار داده و ظرف خلق این صور را نیز همان «انْفِرَادِ مَلَكُوتِهِ وَ تَوَحُّدِ جَبَرُوتِه» دانسته است که دقیقاً همان چیزیست که در عرفان از آن به تحقق صور علمیه در مقام ذات در واحدیت تعبیر نموده و آن را اعیان ثابته مینامند و توضیح میدهند که چگونه میتوان فرض کرد که به هم این صور باشد و هم باز هم خداوند متعال در «انْفِرَادِ مَلَكُوتِهِ وَ تَوَحُّدِ جَبَرُوتِه» بوده و از انفراد و توحد خارج نگردد. چیزی که به ظاهر جمع متناقضین است.